تأدملغتنامه دهخداتأدم . [ت َ ءَدْ دُ ] (ع مص ) نان خورش کردن : و اکلهم نارجیل و به یتأدمون و یدهنون . (اخبارالصین و الهند ص 4).
تادمکهلغتنامه دهخداتادمکه . [ ] (اِخ ) شهری است در سودان . دمشقی در نخبة الدهر آرد: تادمکه مانند مکه در میان کوهها قرار دارد و زندگی مردم آنجا مانندسایر مردم آفریقا است و مردان آن
تاتم لولغتنامه دهخداتاتم لو. (اِخ ) تیره ای از ایل نفر می باشد و ایل نفر یکی از ایلات خمسه ٔ فارس است : ایلات خمسه مرکبند از پنج ایل بزرگ (اینانلو، بهارلو، عرب ، باصری ، نفر)... نف
تادمکهلغتنامه دهخداتادمکه . [ ] (اِخ ) شهری است در سودان . دمشقی در نخبة الدهر آرد: تادمکه مانند مکه در میان کوهها قرار دارد و زندگی مردم آنجا مانندسایر مردم آفریقا است و مردان آن
اثیرالدینلغتنامه دهخدااثیرالدین . [ اَ رُدْ دی ] (اِخ ) فتوحی مروزی ملقب به شرف الحکماء. عوفی در لباب الالباب ج 2 ص 148 گوید: او از معاریف و مشاهیر مرو بود... نظم بانظام او در غایت ذ
لبلغتنامه دهخدالب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گ
تاتم لولغتنامه دهخداتاتم لو. (اِخ ) تیره ای از ایل نفر می باشد و ایل نفر یکی از ایلات خمسه ٔ فارس است : ایلات خمسه مرکبند از پنج ایل بزرگ (اینانلو، بهارلو، عرب ، باصری ، نفر)... نف