تأثیملغتنامه دهخداتأثیم . [ ت َءْ ] (ع مص ) به بزه منسوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). گفتن کسی را که تو گناه کردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به گناه نسبت ک
تاریملغتنامه دهخداتاریم . (اِخ ) نام یکی از رودهای بزرگ آسیا واقع در چین است . (فرهنگ نظام ). نهری بشمال شرقی ترکستان : ترکان ایغور که به آئین مانوی اعتقاد داشتند و بر روی هم متم
تایماسلغتنامه دهخداتایماس . (اِخ ) یکی از پنج تن سران تاتار بود. وی و تاینال در جنگ باجلال الدین خوارزمشاه بسال 625 هَ . ق . مهتر ایشان بودند. رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 122 و تای
تایمزلغتنامه دهخداتایمز. (اِخ ) تامیز. تامیسه . شطی است در بریتانیای کبیر که از «کوستولد هیلز» سرچشمه گیرد و بدریای شمال وارد شود. این شط که بزرگترین و اصلی ترین رودهای انگلستان
تایمزلغتنامه دهخداتایمز. (اِخ ) شط ساحلی «کُنِّکتیکوت » در ایالات متحده ٔ امریکا که وارد اقیانوس اطلس شود و «کینه بانگ » و «شِتوکِت » و «یانتیو» را مشروب سازد و 250هزار گز طول دا
تایمزلغتنامه دهخداتایمز. (اِخ ) رودی است به کانادا (اُنتاریو) که وارد دریاچه ٔ «سن کلِر» میشود و در میان دریاچه های «هورون » و «اِریه » واقع است و لندن (کانادا) را مشروب سازد و د
مؤثملغتنامه دهخدامؤثم . [ م ُ ءَث ْ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأثیم . تهمت زننده و بهتان زننده و ملامت کننده . (ناظم الاطباء). گنهکار خواننده کسی را. (از اقرب الموارد). رجوع ب
محلیلغتنامه دهخدامحلی . [ م ُ ح َل ْ لا ] (ع ص ) آراسته شده و زینت داده شده ٔ با زیور. (ناظم الاطباء). آراسته شده و زیورداده شده . (غیاث ) (از منتهی الارب ) : مرصع به زر و گوهر
مقعدلغتنامه دهخدامقعد. [ م َ ع َ] (ع اِ) نشستنگاه . (دهار). نشستنگاه . و گویند هو منی مقعدالقابلة؛ او نیک به من نزدیک است . ج ، مقاعد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی
منزهلغتنامه دهخدامنزه . [ م ُ ن َزْ زَه ْ ] (ع ص ) پاک و دور گردانیده از زشتیها. (غیاث ) (آنندراج ). دور از پلیدیها و ناپسندیها و پاک و پاکیزه و بی آمیزش و مقدس . (ناظم الاطباء)
لغولغتنامه دهخدالغو. [ ل َغ ْوْ ] (ع ص ، اِ) سخن بیهوده . (منتهی الارب ). لغی ّ. لغوی . سخن نافرجام . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). باطل . (مهذب الاسماء). افکنده . به شمار نی