تانینگ وانگلغتنامه دهخداتانینگ وانگ . (اِخ ) یا «چوئن » پسر «فویون » خاقان یکی از طوایف ترک که در اوائل قرن هفتم میلادی میزیست و بکمک امپراتور چین به سلطنت رسید. رجوع به احوال واشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 صص 190-<span class="h
تاننژلغتنامه دهخداتاننژ. [ ن َ ] (اِخ ) مرکز بلوکی است در ایالت «ساووای علیا» ی فرانسه و در شهرستان «بونویل » واقع است و 1900 تن سکنه دارد.
حیدر تونیانیلغتنامه دهخداحیدر تونیانی . [ ح َ دَ رِ ] (اِخ ) درویش حیدر تونیانی ، از شاعران قلندرپیشه است ، موسیقی را خوب میداند. این مطلع او راست :چه روم کعبه که بینم در و دیوار آنجامن و کویش که بود لذت دیدار آنجا.رجوع به مجالس النفایس ص 167 شود.
تاننفرهنگ فارسی عمیدمادهای که از برخی گیاهان گرفته میشود و در طب برای معالجۀ بعضی بیماریها و در صنعت برای رنگرزی به کار میرود؛ جوهر مازو.
تأننلغتنامه دهخداتأنن .[ ت َ ءَن ْ ن ُ ] (ع مص ) تأنین . خشنود کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راضی کردن . (از قطر المحیط).