تانوکللغتنامه دهخداتانوکل . [ ن ُ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) یا تاننات دو ژلاتین ، ترکیبی است از تانن و ژلاتین که دارای خواص و موارد استعمال تانالبین و بهمان مقدار تجویز میکنند. (درمانشناسی دکتر عطایی ج 1 ص 478). رجوع به تانالبین شود
تاناکیللغتنامه دهخداتاناکیل . (اِخ ) زن تارکین قدیمی است که بر اثر لیاقت و نفوذ وی تارکین صاحب تاج و تخت گشت . پس از مرگ شوهرش در تحت سرپرستی «سرویوس تولیوس » درآمد. رجوع به تارکینیوس قدیم شود.
تناقللغتنامه دهخداتناقل . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) مر یکدیگر را نقل کردن خبر وبیان نمودن . (ناظم الاطباء). نقل کردن حدیث بعضی از بعض دیگر، و تنازع کردن در آن . (از اقرب الموارد).