تامیللغتنامه دهخداتامیل . (اِخ ) شعبه ای از نژاد دراویدی هند که در جنوب هند و شمال سراندیب اقامت دارند. || قدیمترین و مترقی ترین و معروفترین السنه ٔ دراویدی (هند). رجوع به وبستر
تعمیللغتنامه دهخداتعمیل . [ ت َ ] (ع مص ) مزد کارکن دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مزد کاری دادن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || امارت دادن کسی را و مستولی گردانیدن بر
تأمیللغتنامه دهخداتأمیل . [ ت َءْ ] (ع مص ) بیوسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). امید داشتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (زوزنی ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). || بی
تأمیلاًلغتنامه دهخداتأمیلاً. [ ت َءْ لَن ْ ] (ع ق )بعنوان تأمیل . از روی امیدداری : رسل بجانب رکن الدین بشیراً و نذیراً تأمیلاً و تحذیراً، متواتر فرمود. (جهانگشای جوینی ). رجوع
تامیلافرهنگ نامها(تلفظ: tāmilā) (عربی) (مصدر باب تفعیل) از روی امیدواری ، امیدوارانه ؛ در برخی منابع به معنی بخشنده .
تأمیللغتنامه دهخداتأمیل . [ ت َءْ ] (ع مص ) بیوسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). امید داشتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (زوزنی ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). || بی