تاسیدنلغتنامه دهخداتاسیدن . [ دَ ] (مص ) مضطرب و اندوهناک بودن . (آنندراج ). غمناک و دلگیر شدن . (ناظم الاطباء). || خستگی و کوفتگی : ...یکی به مردن روح حیوانی و دیگری به تاسیدن رو
تاسیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندوهگین شدن، غمگین شدن، مغموم شدن ≠ مسرور شدن ۲. اضطراب داشتن، تشویش داشتن ۳. احساسغربت کردن، غربتزده بودن ۴. پژمرده شدن، دلمرده شدن ۵. ویار داشتن
تائیدنلغتنامه دهخداتائیدن . [ دَ ] (مص ) صبر کردن و از این مصدر جز بتا صیغه ٔ مفرد امر حاضر دیده نشده است . رجوع به بتائیدن شود : تکاپوی مردم بسود و زیان بتاء و مگر [ د ] هرسویی ت
تازیدنلغتنامه دهخداتازیدن . [ دَ ] (مص ) تاختن و دویدن و دوانیدن ، لازم و متعدی هر دو آمده . تاختن و دواندن . (فرهنگ نظام ). دویدن و سیر کردن . (ناظم الاطباء). این لفظ در پهلوی «ت
تاسیدهلغتنامه دهخداتاسیده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) کوفته . خسته : ولکن چنانک دست و پای تاسیده شود و خدری در وی پدید آید تا اگر آتشی به وی رسد درحال بداند چون خدر از وی بشود... ه
تاسینکهلغتنامه دهخداتاسینکه . [ ک ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی «تاسنژ» نام جزیره ای متعلق به دانمارک ، بین جزیره ٔ «فیان » و «لانگلاند» واقع است . طولش 14هزار و عرضش 7هزار گز است . (از قام
تالیدنلغتنامه دهخداتالیدن . [ دَ ] (مص ) تنها شعوری این کلمه را بمعنی یغماگری آورده و شاهدی هم ندارد. رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ص 286 شود.
تاسندگیلغتنامه دهخداتاسندگی . [ س َ دَ / دِ ] (حامص ) صفت تاسنده . رجوع به تاس وتاسا و تاسه و تاسیدن و تاسانیدن و تاسائیدن شود.
تاسلغتنامه دهخداتاس . (اِ) تلواسه و اضطراب و بیطاقتی . (برهان ) (ناظم الاطباء). تاس و تاسا و تاسه بمعنی اضطراب و بی طاقتی و اندوه و ملالت و بی قراری (است ). (آنندراج ) (انجمن آ
تاسانیدنلغتنامه دهخداتاسانیدن . [ دَ ] (مص ) خبه ساختن . (آنندراج ). خفه کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فشردن گلو : گه بگوید دشمنی از دشمنی آتشی در ما زند فردا دنی گه بتاسانید او
نتاسیدنلغتنامه دهخدانتاسیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) مصدر نتاس باشد بمعنی فراغت کردن و خوشحال بودن و عمر را به فراغت گذرانیدن . (برهان قاطع). خوبی . خوشی . به فراغت گذرانیدن . (انجمن آرا
منقبض شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] منقبض شدن، کوچک شدن، جمع شدن خشک شدن، تحلیل رفتن، کم شدن، کاهش یافتن پژمرده شدن، پلاسیده شدن، پژمردن، پلاسیدن، خشکیدن، پوسیدن، تجزیه شدن جمع شدن