لهوقوعراقیسلغتنامه دهخدالهوقوعراقیس . [ ] (معرب ، اِ) شجر مصری است که گازران استعمال میکنند و در آب زود نرم میشود و سرد و خشک و مجفف بی لدغ و قابض و مانع سیلان مواد و جهت جراحات تازه و
زبدلغتنامه دهخدازبد. [ زُ ] (ع اِ) کفک شیر و سرشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). || آنچه بوسیله ٔ جنبانیدن و حرکت دادن (مشک و مانند آن ) از شیر گاوو گوسفند گرفته می
جان بختارلغتنامه دهخداجان بختار. [ جام ْ ب َ ] (ص مرکب ) (اصطلاح نجوم ) در احکام نجومی صاحب طالع خاصی را جان بختارگویند. صاحب «التفهیم » آرد: و چون اندر تحویل یا هروقتی که باشد آنجای
بادیان ختائیلغتنامه دهخدابادیان ختائی . [ ن ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادیان خطائی . میوه ٔ درخت قشنگی است همیشه سبز و از طایفه ٔ ماگنولیاسه و از محصولات چین و ژاپون و از ادویه ٔ
هامانسوزلغتنامه دهخداهامانسوز. (اِ مرکب ) روز چهاردهم از ماه آذار که پس از آن ماه نیسان است . در این روز یهودیان صورتکها کنند به نام هامان (وزیر خشایارشا) و بر دار کشند و سپس بسوزان