تازه قشلاقلغتنامه دهخداتازه قشلاق . [ زَ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی بخش شهرستان بیجار است که در 20هزارگزی جنوب حسن آبادسوگند و 6هزارگزی آق بلاغ واقع است . کوهستانی و سردسیر است
تازه قشلاقلغتنامه دهخداتازه قشلاق . [ زَ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان است که در 54هزارگزی باختر قیدار و 42هزارگزی راه عمومی واقع است . کوهستانی و
تازه قشلاقلغتنامه دهخداتازه قشلاق . [ زَ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل است که در 30000گزی جنوب اردبیل و 30000گزی شوسه ٔ اردبیل - خلخال واقع است . کوهستا
تازه کند قشلاقلغتنامه دهخداتازه کند قشلاق . [ زَ ک َ دِ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که در 12500گزی جنوب خاوری اهر و کنار جاده ٔ شوسه ٔ اهر - خیاو واقعاست
تازه کند قشلاقلغتنامه دهخداتازه کند قشلاق . [ زَ ک َ دِ ق ِ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه است که در 7500گزی شمال خاوری مراغه و 8500گزی شمال شوسه ٔ مراغه بمیانه واقع
تازهلغتنامه دهخداتازه . [ زَ ] (اِخ ) (رباط...) شهریست بشمال آفریقا و از آنجاست ابن بری ابوالحسن علی بن محمدبن حسین . رجوع به ابن بری در همین لغت نامه شود.
تازهلغتنامه دهخداتازه . [ زَ / زِ ] (ص ، ق ) نو باشدکه نقیض کهنه است . (برهان ). نقیض کهنه است . (انجمن آرا). نو. (شرفنامه ٔ منیری ). جدید. با لفظ کردن و شدن و داشتن و ساختن مست
تازه کند قشلاقلغتنامه دهخداتازه کند قشلاق . [ زَ ک َ دِ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که در 12500گزی جنوب خاوری اهر و کنار جاده ٔ شوسه ٔ اهر - خیاو واقعاست
تازه کند قشلاقلغتنامه دهخداتازه کند قشلاق . [ زَ ک َ دِ ق ِ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه است که در 7500گزی شمال خاوری مراغه و 8500گزی شمال شوسه ٔ مراغه بمیانه واقع
ذوالقدرلغتنامه دهخداذوالقدر. [ ] (اِخ ) (علاءالدوله ) «گفتار در بیان جشن فرمودن شاه گیتی فروز در روز نوروز و توجه نمودن جهة دفع شر علاءالدوله ذوالقدر به مساعدت بخت فیروز».... پادشا
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود
ارد اوللغتنامه دهخداارد اول . [ اُ رُ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی . این شاه پس از برادربتخت سلطنت تمام ایران نشست . در باب سنه ٔ جلوس او اختلاف است بعضی 56 و برخی 55 ق . م .