تائیدنلغتنامه دهخداتائیدن . [ دَ ] (مص ) صبر کردن و از این مصدر جز بتا صیغه ٔ مفرد امر حاضر دیده نشده است . رجوع به بتائیدن شود : تکاپوی مردم بسود و زیان بتاء و مگر [ د ] هرسویی ت
تاردنوالغتنامه دهخداتاردنوا. [ دِ ] (اِخ ) ناحیتی کوچک و باستانی درسرزمین فرانسه که در «اِن » و «مارن » قرار دارد.
تارینلغتنامه دهخداتارین . (ص ) تیره و تاریک . (برهان ) (آنندراج ). تاریک . (فرهنگ جهانگیری ) : ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم ؟شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم
تاریوندلغتنامه دهخداتاریوند. [ وَ ] (اِخ ) دهی از بخش سومار شهرستان قصرشیرین است که در 6هزارگزی جنوب باختری سومار و دوهزارگزی مرز ایران و عراق ، کنار رودخانه ٔ کنگیر واقع است . دشت
تازیدنلغتنامه دهخداتازیدن . [ دَ ] (مص ) تاختن و دویدن و دوانیدن ، لازم و متعدی هر دو آمده . تاختن و دواندن . (فرهنگ نظام ). دویدن و سیر کردن . (ناظم الاطباء). این لفظ در پهلوی «ت
تائیدنلغتنامه دهخداتائیدن . [ دَ ] (مص ) صبر کردن و از این مصدر جز بتا صیغه ٔ مفرد امر حاضر دیده نشده است . رجوع به بتائیدن شود : تکاپوی مردم بسود و زیان بتاء و مگر [ د ] هرسویی ت
تاردنوالغتنامه دهخداتاردنوا. [ دِ ] (اِخ ) ناحیتی کوچک و باستانی درسرزمین فرانسه که در «اِن » و «مارن » قرار دارد.
تارینلغتنامه دهخداتارین . (ص ) تیره و تاریک . (برهان ) (آنندراج ). تاریک . (فرهنگ جهانگیری ) : ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم ؟شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم
تاریوندلغتنامه دهخداتاریوند. [ وَ ] (اِخ ) دهی از بخش سومار شهرستان قصرشیرین است که در 6هزارگزی جنوب باختری سومار و دوهزارگزی مرز ایران و عراق ، کنار رودخانه ٔ کنگیر واقع است . دشت
تازیدنلغتنامه دهخداتازیدن . [ دَ ] (مص ) تاختن و دویدن و دوانیدن ، لازم و متعدی هر دو آمده . تاختن و دواندن . (فرهنگ نظام ). دویدن و سیر کردن . (ناظم الاطباء). این لفظ در پهلوی «ت