تارتود نرمfibroma molluscum, fibroma molle, acrochordon, soft fibromas, skin tag, cutaneous tag, cutaneous papilloma, fibroepithelial polypواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تارتود برآمده که در برخی مبتلایان به چندپیتارتودی در سرتاسر سطح پوست پراکنده میشود
تارتودfibroma, fibroid, fibroid tumorواژههای مصوب فرهنگستانتودینهای که عمدتاً از بافت همبند کاملاً نمویافته یا لیفی تشکیل شده است
پیتارتودneurofibroma, fibroneuromaواژههای مصوب فرهنگستانتودینهای عموماً خوشخیم در تارهای عصبی محیطی
تارتود استخوانیossifying fibroma, ossifying fibroma of boneواژههای مصوب فرهنگستانتودینهای خوشخیم و کندرشد در بخشهای مرکزی استخوان، معمولاً در فک، متشکل از بافت همبند الیافی که در درون آن استخوان شکل میگیرد
تارتود پیراانبانکیperifollicular fibromaواژههای مصوب فرهنگستانتارتود خوشخیم تشکیلشده از یک یا چند ضایعۀ انبانکی کمرویشی کوچک و به رنگ گوشت
تارتود سختhard fibroma, fibroma durumواژههای مصوب فرهنگستانتارتودی حاوی بافت الیافی که یاختههای کمی دارد
تارتودfibroma, fibroid, fibroid tumorواژههای مصوب فرهنگستانتودینهای که عمدتاً از بافت همبند کاملاً نمویافته یا لیفی تشکیل شده است
پیتارتودneurofibroma, fibroneuromaواژههای مصوب فرهنگستانتودینهای عموماً خوشخیم در تارهای عصبی محیطی
تارتودfibroma, fibroid, fibroid tumorواژههای مصوب فرهنگستانتودینهای که عمدتاً از بافت همبند کاملاً نمویافته یا لیفی تشکیل شده است