تاختگاهلغتنامه دهخداتاختگاه . (اِ مرکب ) جایی که در آن اسب را دوانند مسابقه را. پیست . خطی است که اسبهای دونده در اسب دوانی در آن می دوند. (فرهنگستان ).
تاختگاهفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) 1 - جایی برای تمرین اسب - سواری . 2 - خطی که اسب های دونده در اسب دوانی در آن می دوند.
تاختگاهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جای تاختوتاز؛ جای دوانیدن اسب.۲. (ورزش) در مسابقات اسبسواری، خطی که اسبهای دونده روی آن میدوند.
تختگاه جهان بخشلغتنامه دهخداتختگاه جهان بخش . [ ت َ ج َ هام ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران در شهرستان اسلام آباد غرب است که در بیست هزارگزی شمال گهواره و در کنار راه فرعی تفنگچی به سنجابی
تختگاه حسین سلطانلغتنامه دهخداتختگاه حسین سلطان . [ ت َ ح ُ س َ س ُ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران در شهرستان اسلام آباد غرب است که در هیجده هزارگزی شمال گهواره و چهارهزارگزی تختگاه جهانبخش قرار
تختگاه درویشلغتنامه دهخداتختگاه درویش . [ ت َ دَرْ ] (اِخ ) ده کوچکی است نزدیک تختگاه جهان بخش . رجوع به تختگاه جهان بخش شود.
تختگاهلغتنامه دهخداتختگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) تخت خانه . (آنندراج ). محل تخت و محل جلوس پادشاه . (ناظم الاطباء). دربار. جایی که شاهان بر تخت نشینند اداره ٔ کشور را. مکانی که تخت
مضمارلغتنامه دهخدامضمار. [ م ِ ] (ع اِ) جای ریاضت دادن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میدان اسب دوانی و جای ریاضت دادن اسب . (ناظم الاطباء). در غیاث نوشته که مضمار صیغه ٔ اسم ا
تختگاه جهان بخشلغتنامه دهخداتختگاه جهان بخش . [ ت َ ج َ هام ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران در شهرستان اسلام آباد غرب است که در بیست هزارگزی شمال گهواره و در کنار راه فرعی تفنگچی به سنجابی
تختگاه حسین سلطانلغتنامه دهخداتختگاه حسین سلطان . [ ت َ ح ُ س َ س ُ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران در شهرستان اسلام آباد غرب است که در هیجده هزارگزی شمال گهواره و چهارهزارگزی تختگاه جهانبخش قرار
تختگاه درویشلغتنامه دهخداتختگاه درویش . [ ت َ دَرْ ] (اِخ ) ده کوچکی است نزدیک تختگاه جهان بخش . رجوع به تختگاه جهان بخش شود.