تاج دندانلغتنامه دهخداتاج دندان . [ ج ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمت آشکار دندان را گویند، هر دندان مرکب ازدو قسمت است یکی مرئی که آنرا تاج دندان و یکی دیگرکه آن را ریشه می نام
تاجلغتنامه دهخداتاج . (اِ) کلاه جواهرنشان که سلاطین بر سر می گذارند. (فرهنگ نظام ). افسر و آن چیزی است که برای پادشاهان با زر و جواهر سازند. (از منتهی الارب ). آن است که بطور ک
تاجلغتنامه دهخداتاج . (اِخ ) (الَ ...) ابن الفرکاح . وی یکی از مشاهیر دوران خلیفه ٔ الحاکم بامراﷲ بود. رجوع به تاریخ خلفاء ص 321 شود.
تاجلغتنامه دهخداتاج . (اِخ ) (الَ ...) ابن بنت الاعز. از مشاهیر دوران خلیفه الحاکم بامراﷲ. سیوطی نام ویرا در ذیل احوال الحاکم بامراﷲ بدینسان آرد: در سال 663 هَ . ق . در کشور مص
تاجلغتنامه دهخداتاج . (اِخ ) (الَ ...) ابن میسر المورخ . وی از مشاهیر زمان الحاکم بامراﷲ بوده . رجوع به تاریخ خلفاء ص 321 شود.
تاجلغتنامه دهخداتاج . (اِخ ) (الَ ...) اسماعیل بن ابراهیم بن قریش المخزومی المصری محدث . وی از جعفر الهمدانی و ابن المقیر روایت کند و در رجب سال 694 هَ . ق . در گذشت . رجوع به
لبۀ بُرندهincisal edge, incisal margin, incisal surface, margo incisal, shearing edgeواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از تاج دندانهای قدامی که عمل بریدن را انجام میدهد
نگهدارندۀ برونتاجیextracronal retainerواژههای مصوب فرهنگستاننگهدارندهای که با اتصال به سطح خارجی تاج دندان پایه باعث ثبات دندانواره میشود
crownsدیکشنری انگلیسی به فارسیتاج، فرق، تاج دندان، فرق سر، ملکه، بالای هر چیزی، حد کمال، پیشانی بند، تاج گذاری کردن، پوشاندن
تاجدیکشنری عربی به فارسیتاج , فرق سر , بالا ي هرچيزي , حد کمال , تاج دندان , تاج گذاري کردن , پوشاندن(دندان باطلا وغيره) , تارک , کلا ه پادشاهي (در ايران قديم) , تاچ پادشاهي , تاچ پاپ
Crownدیکشنری انگلیسی به فارسیتاج پادشاهی، تاج، فرق، تاج دندان، فرق سر، ملکه، بالای هر چیزی، حد کمال، پیشانی بند، تاج گذاری کردن، پوشاندن