تاج الدولهلغتنامه دهخداتاج الدوله . [ جُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ابن اسکندر، دومین مرد سلسله ٔ بنی اسکندر از خاندان پادوسبانان طبرستان وی از 881 هَ . ق ./ 1453 م . تا 897 هَ . ق . / 1476 م
تاج الدولهلغتنامه دهخداتاج الدوله . [ جُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن عیسی از بزرگان دولت عباسی بود و خلیفه الراضی باﷲ به وی پیشنهادوزارت کرد و او بدلیل کهولت و ضعف مزاج از پذیرف
تاج الدولهلغتنامه دهخداتاج الدوله . [ جُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) تتش بن الب ارسلان برادر ملکشاه سلجوقی . وی در سال 471 هَ . ق . بر حلب و دمشق مستولی شد:... در سنه ٔ احدی و سبعین و اربعمائه
تاج الدولهلغتنامه دهخداتاج الدوله . [ جُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) خسروشاه بن بهرامشاه . رجوع به خسروشاه و رجوع به لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 93 و 300 شود.
تاج الدولهلغتنامه دهخداتاج الدوله . [ جُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 6 هزارگزی شمال خاوری بابل ، کنار رودخانه ٔ خان رود. دشت ، معتدل م
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) گنجه ای . رجوع به تاج الدین احمدبن خطیب گنجه ای شود.
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوطالب شیرازی . رجوع به ابوطالب تاج الدین فارسی شیرازی در همین لغت نامه شود.
تاج الفتوحلغتنامه دهخداتاج الفتوح . [ جُل ْ ف ُ ] (اِخ ) این نام در بیت ذیل از عنصری آمده است :حکایت سفر مولتان همی دانی و گرندانی تاج الفتوح پیش آور.و ظاهراً اشارتی است بکتابی در این
تاج القراءلغتنامه دهخداتاج القراء. [ جُل ْ ق ُرْ را ] (اِخ ) محمودبن حمزةبن نصر کرمانی نحوی . یاقوت در کتاب معجم الادبا آرد: ... وی یکی از علماء فقهاء و صاحب تصانیف و فضل است در دقت ف
تاج الملکلغتنامه دهخداتاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) شرف الدولة و الدّین محمدبن حسن . از وزرای قرن هفتم ، معاصر عوفی . وی در لباب الالباب در ترجمه ٔ احوال ابوالقاسم علی ابن الحسن ب
تاج الملکلغتنامه دهخداتاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) ابونصربن بهرام القوهی وزیر شمس الدوله ٔ دیلمی . مؤلف تتمه ٔ صوان الحکمه در ترجمه ٔ احوال ابوعلی سینا آرد: ... پس تاج الملک او
تاج الملوکلغتنامه دهخداتاج الملوک .[ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) مجدالدین ابوسعید بوری بن ایوب بن شاذی بن مروان (556 - 579 هَ . ق .) خواندمیر گوید: درسنه ٔ ثمان و ستین و خمسمائه نجم الدین ایوب
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) حسن بن شرف الملک ابوبکر الاشعری (از اولاد ابوموسی اشعری معروف ، یکی از حکمین صفّین ) ملقب به بهاء الملک . این تاج الدین برادر عین
تاج الرؤساءلغتنامه دهخداتاج الرؤساء. [ جُرْ رُ ءَ ] (اِخ ) هبة اﷲبن الحسن بن علی . مکنی به ابونصر. منشی ادیب از نویسندگان دیوان انشاء بغداد. او را رساله های مدونی است . وی پسر خواهر ا