تاتکلغتنامه دهخداتاتک . [ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 7 هزارگزی جنوب سرباز 6 هزارگزی خاور راه مالرو سرباز به بارور با 20 تن سکنه . (فرهنگ جغر
تاتکنلغتنامه دهخداتاتکن . [ ک َ ] (اِخ ) ناحیتی است در ترکستان : درویشی از طرف تاتکن بدریافت قدم مبارک خواجه آمد... آن درویش تاتکنی بر همان حال افتاده بود. (انیس الطالبین نسخه ٔ
پن تاتکلغتنامه دهخداپن تاتک . [ پ َ ت ُ ](اِخ ) اسفار خمسه و نخستین کتب عهد عتیق . این کتب عبارتند از سفر تکوین که از وقایع استقرار عبرانیان در مصر بحث کرده ، سفر خروج که مهاجرت بن
تآترلغتنامه دهخداتآتر.[ ت ِ آ ] (فرانسوی ، اِ) تئاتر مأخوذ از فرانسه و متداول در زبان فارسی . تماشاخانه . نمایش خانه . بازیگرخانه . صحنه یا جایی که بازیگران برای نشان دادن داست
تااکهلغتنامه دهخداتااکه . [ اُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از بنادر قدیم ایران در خلیج فارس . (ایران باستان ص 1509).
تاتکنلغتنامه دهخداتاتکن . [ ک َ ] (اِخ ) ناحیتی است در ترکستان : درویشی از طرف تاتکن بدریافت قدم مبارک خواجه آمد... آن درویش تاتکنی بر همان حال افتاده بود. (انیس الطالبین نسخه ٔ
پن تاتکلغتنامه دهخداپن تاتک . [ پ َ ت ُ ](اِخ ) اسفار خمسه و نخستین کتب عهد عتیق . این کتب عبارتند از سفر تکوین که از وقایع استقرار عبرانیان در مصر بحث کرده ، سفر خروج که مهاجرت بن
مصافحه کردنلغتنامه دهخدامصافحه کردن . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (مص مرکب ) مصافحت . تصافح . دست دادن در هنگام ملاقات . (از یادداشت مؤلف ). دست یکدیگر را گرفتن برای اظهار دوستی : در
پنج سفر موسیلغتنامه دهخداپنج سفر موسی . [ پ َ س ِ رِ ] (اِخ ) کتاب های پنجگانه ای است که در اول مجلد عهد عتیق واقع است و این قسم از کتاب مقدس را در2 تو 34:14 «کتاب توراة خداوند که بواسط
تآترلغتنامه دهخداتآتر.[ ت ِ آ ] (فرانسوی ، اِ) تئاتر مأخوذ از فرانسه و متداول در زبان فارسی . تماشاخانه . نمایش خانه . بازیگرخانه . صحنه یا جایی که بازیگران برای نشان دادن داست