تابیدگیلغتنامه دهخداتابیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت تابیده . حاصل عمل تابیدن . رجوع به تاب و تاب داشتن شود.
تابندگیلغتنامه دهخداتابندگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) شعشعه . پرتوافشانی . برّاقی .برق . تلألؤ. درخشندگی : ستاره درآمد بتابندگی برآسود خلق از شتابندگی .نظامی .
تاویدگیلغتنامه دهخداتاویدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و کیفیت تاویده . رجوع به تاویدن و تابیدن شود.
تابندگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابش، تشعشع، تلاءلو، درخشش، درخشندگی، شعشعه، فروغ، نورافشانی ۲. برق، جلا ≠ تیرگی
پروانۀ سُرشثابتunislip propellerواژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که تابیدگی آن از انتهای تیغهها تا نقطۀ مشخصی در سطح آنها افزایش مییابد و از آن نقطه تا نوک تیغهها کاهش مییابد
پروتئین کژتابیدهmisfolded proteinواژههای مصوب فرهنگستانپروتئینی که مسیر تابیدگی را بهدرستی طی نکرده است
تافتگیلغتنامه دهخداتافتگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) تابیدگی . (ناظم الاطباء): قبیل ؛ اول تافتگی رشته و دبیر؛ آخر تافتگی آن . (منتهی الارب ). || پیچیدگی . (ناظم الاطباء). کجی . || بر
واپیچش تصویرimage distortionواژههای مصوب فرهنگستانتغییر شکل تصویر براثر عواملی مانند خطای عدسی یا تابیدگی فیلم یا حرکت دوربین
توجیه درونیinner orientation, interior orientationواژههای مصوب فرهنگستانبازیابی دقیق فاصلۀ کانونی و مختصات نقطۀ اصلی دوربین و مقادیر تابیدگیهای شعاعی و مماسی عدسی