طابونلغتنامه دهخداطابون . (ع اِ) جای آتش خوابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جائی که آتش پنهان کنند تا نمیرد. (کنزاللغات ).
تابوت کشلغتنامه دهخداتابوت کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) حمل کننده ٔ تابوت . کسی که تابوت را بگورستان برد.
تابان کردنلغتنامه دهخداتابان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جلا دادن . درخشان ساختن . نورانی ساختن . روشن کردن . تزلیخ . (منتهی الارب ) : گفت در گوش گل و خندانش کردگفت با لعل خوش و تابا
تابان گردیدنلغتنامه دهخداتابان گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب )درخشان شدن . روشن شدن : اکماد؛ تابان گردیدن جامه . لعب متن الفرس ؛ پشت اسب تابان گردید. (منتهی الارب ).
کتایونلغتنامه دهخداکتایون . [ ک َ ] (اِخ ) دختر قیصر روم ، زن گشتاسب و مادر اسفندیارباشد. (ناظم الاطباء). هنگامی که گشتاسب به روم رفت کتایون وی را دید و خواستارش شد. بنابه روایت ش
پلینزیلغتنامه دهخداپلینزی . [ پ ُ ن ِ ] (اِخ ) یکی از تقسیمات بزرگ اقیانوسیه که شامل تمام جزایر پراکنده ٔ اقیانوس کبیر در مشرق استرالیاست . اغلب پلینزی را که در شمال خط استواء قرا
تابوت کشلغتنامه دهخداتابوت کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) حمل کننده ٔ تابوت . کسی که تابوت را بگورستان برد.