تابوتلغتنامه دهخداتابوت . (ع اِ) صندوق چوبی ، صندوق مرده . (غیاث اللغات ). ظرف صندوق مانند که میت را در آن گذاشته به قبرستان برند. (فرهنگ نظام ). صندوق جنازه و آنچه در تربت میدار
جنازهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جسد مرده؛ نعش.۲. [مجاز] خسته.۳. [قدیمی] تابوت یا تختهای که مرده را با آن بردارند.
تختلغتنامه دهخداتخت . [ ت َ ] (اِ) اریکه و بدین معنی مشترک است در عربی و فارسی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات بنقل بهار عجم ). محل جلوس پادشاه در هنگام سلام . سریر. اورنگ . جَ
ابوجعفرلغتنامه دهخداابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن خلف بن اللیث . ملقب به امیر شهید. مولد او به روزدوشنبه چهار روز باقی از شعبان سنه ٔ ثلث و تسعین و مأتین (293 هَ .
زرینلغتنامه دهخدازرین . [ زَرْ ری ] (ص نسبی )زرینه . منسوب به زر. آنچه از زر ساخته شده باشد. زری . طلائی . (فرهنگ فارسی معین ). ذهبی . طلائی . منسوب به زر. (ناظم الاطباء). از زر
بافتهلغتنامه دهخدابافته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) منتسج . نعت مفعولی از بافتن . منسوج . نسیج . (آنندراج ). سطحی منسوج پدید آمده از گره خوردن و درهم شدن تارها و پودها چنانکه در قالی