تابنکولغتنامه دهخداتابنکو. (اِخ ) حمید. برادر براق حاجب قتلغخان مؤسس حکومت قره ختائیان کرمان است و سومین حکمران سلسله ٔ مزبور هم سلطان قطب الدین محمد پسر تابنکو بوده و این سلاله در دوره ٔ فترت مغول تشکیل شد. (قاموس الاعلام ترکی ).
تابناکیلغتنامه دهخداتابناکی . (حامص مرکب ) درخشندگی . پرتو افشانی : خاکش ز شکوه تابناکی حاجتگه خلق شد ز پاکی . نظامی .مه و خورشید را برفرش خاکی ز جمعیت رسید این تابناکی .نظامی .
تابناکیدیکشنری فارسی به انگلیسیbrilliance, brilliancy, effulgence, glint, glow, lucidity, refulgence, splendor, splendour