تابنکولغتنامه دهخداتابنکو. (اِخ ) حمید. برادر براق حاجب قتلغخان مؤسس حکومت قره ختائیان کرمان است و سومین حکمران سلسله ٔ مزبور هم سلطان قطب الدین محمد پسر تابنکو بوده و این سلاله
تانکولغتنامه دهخداتانکو. (اِ، ص ) حجام و سرتراش را گویند. (انجمن آرا). ظاهراً این کلمه مصحف تانگو است . رجوع به تانگو شود.
تاباکلغتنامه دهخداتاباک . (اِ) تپیدن و اضطراب و بیقراری و تب داشتن و مصدر آن تپیدن و بطاء معرب است . (آنندراج ذیل تاپاک ) : از غم و غصه دل دشمنت بادگاه در تاباک و گاهی در سنخج .م
تاباسکولغتنامه دهخداتاباسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) بترکی تاباسقو. قصبه ٔ مرکزی جمهوریی موسوم بهمین اسم در کشور مکزیک ، در ساحل خلیج مکزیک واقع بر مصب نهری مسمی بهمین نام در 400 هزارگزی جن
تانکولغتنامه دهخداتانکو. (اِ، ص ) حجام و سرتراش را گویند. (انجمن آرا). ظاهراً این کلمه مصحف تانگو است . رجوع به تانگو شود.
ترکان خاتونلغتنامه دهخداترکان خاتون . [ ت َ ] (اِخ ) قتلق ترکان ، دختربراق حاجب و زوجه ٔ قطب الدین سلطان بود و پس از درگذشت شوهرش قطب الدین محمد سلطان بن حمیر تاینکو بامر هلاکو تاج ایا