تابش نابودیannihilation radiationواژه‌های مصوب فرهنگستانتابش الکترومغناطیسی حاصل از نابودی زوج‌الکترون و پوزیترون
تابعلغتنامه دهخداتابع. [ ب ِ ] (ع ص )پس رو و چاکر. ج ، تبع. (منتهی الارب ). || پس رونده . لاحق . پیرو. فرمانبردار. مطیع. خادم . مقابل متبوع : زامل . پس رو و تابع. (منتهی الارب )
تابعدیکشنری عربی به فارسیبهم چسبيده , تابع , پيرو , هواخواه , طرفدار , وابسته , موکول , نامستقل , شاگرد , مريد , حواري , دنبالگر , پست , نا مرغوب , پايين رتبه , فرعي , درجه دوم , مهر ,
تابع نزولیdecreasing functionواژه‌های مصوب فرهنگستانفرمولدار متـ . تابع ناصعودی non-increasing function تابع یکنوانزولی monotonically decreasing function
تابش نابودیannihilation radiationواژه‌های مصوب فرهنگستانتابش الکترومغناطیسی حاصل از نابودی زوج‌الکترون و پوزیترون
ناصبوریلغتنامه دهخداناصبوری . [ ص َ ] (حامص مرکب ) بیقراری . بی صبری . ناشکیبی . ناشکیبائی . بی طاقتی . بی تابی . جزع و فزع : گر تو به هر مدیحی چندین تپید خواهی نهمار ناصبوری نهمار
قصابلغتنامه دهخداقصاب . [ ق َص ْ صا ] (اِخ ) مؤیدالدین بن محمدبن علی ،مکنی به ابوعبداﷲ به صفت تهور و تکبر و قلت عقل و تدبیر موصوف بود و در سنه ٔ 590 هَ . ق . به حکم الناصرلدین
بی قرارلغتنامه دهخدابی قرار. [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + قرار) بی سکون . (آنندراج ). بی ثبات و تغییرپذیر و ناپایدار. (ناظم الاطباء). آنکه ثبات ندارد. متحرک : تا بی قرار گردون اندر