تابشلغتنامه دهخداتابش . [ ب َ / ب ِ ] (اِمص ) روشنی و فروغ آفتاب و شمع و پرتو آتش . (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا).بریص ؛ درخش و تابش چیزی . (منتهی الارب ) : به گرز نبردی بر اف
تابشفرهنگ مترادف و متضاد۱. برافروختگی، پرتو، تاب، تشعشع، تلالو، درخشش، روشنی، شعشعه، فروغ، لمعان، نور ۲. تف، حرارت، گرمی
مهتابلغتنامه دهخدامهتاب . [ م َ ] (اِ مرکب ) پرتو ماه و مهشید و روشنی و تابش ماه و نوری که از کره ٔ ماه به سطح زمین می رسد. (ناظم الاطباء). از: «مه »، مخفف ماه + «تاب »، از تافتن
دیوجانسلغتنامه دهخدادیوجانس . [ ی ُ ] (اِخ ) معروف به دیوجانس کلبی . یونانی دیوگنس . دیوژن . (در حدود 412-323 ق . م .) فیلسوف یونانی پیرو مکتب کلبی که در سینوپ متولد شد و در آتن می
سطحلغتنامه دهخداسطح . [ س َ ] (ع مص ) گسترانیدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). بگسترانیدن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). گستردن . (منتهی الارب ). || بر زمین افکندن . || ب
خورلغتنامه دهخداخور. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) هور. خورشید. آفتاب . مهر. شارق . شمس . ذُکاء. بیضا. بوح . یوح . عجوز. تبیراء. غزاله . لولاهه . ابوقابوس . حورجاریه . اختران شاه . لیو