بی گناهلغتنامه دهخدابی گناه . [ گ ُ ] (ص مرکب ) بی جرم . (آنندراج ). بی جناه . بی جرم و بی تقصیر. (ناظم الاطباء) : اگر ما بشوریم بر بی گناه پسندد کجا داور هور و ماه . فردوسی .چرا ج
بی گناه گونهلغتنامه دهخدابی گناه گونه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همچون بی گناهان . مانند بی گناهان . نزدیک بوضع و حالت مردم بی گناه : با این همه خداوند لختی ندانست که من در