بی پوللغتنامه دهخدابی پول . (ص مرکب ) تهیدست . بی چیز. که پول ندارد. || (ق مرکب ) مجانی . بلاعوض . رجوع به پول شود.
بی پولفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مجاز] تهیدست؛ تنگدست.۲. آنکه پول ندارد.۳. (قید) بدون گرفتن پول؛ مفت.
بیپولفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیسرمایه، بیمایه، بینوا ≠ سرمایهدار ۲. تنگدست، تنگعیش، تهیدست، مفلس ≠ ثروتمند، دارا ۳. بیچیز، فقیر، متعسر ≠ غنی