بی نهایتلغتنامه دهخدابی نهایت . [ ن َ / ن ِ ی َ ] (ص مرکب )(از: بی + نهایت ) بی حد و بی پایان . (آنندراج ). چیزی که انتها نداشته باشد و گاه این کلمه را در کثرت استعمال میکنند یعنی خ
بینهایتفرهنگ مترادف و متضادبسیار، بغایت، بیاندازه، بیحد، بیشمار، سرسامآور، فراوان، مفرط، نامتناهی، نامحدود ≠ محدود، معدود
دریای بی نهایتلغتنامه دهخدادریای بی نهایت . [ دَرْ ی ِ ن ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) بحر محیط. (ناظم الاطباء). رجوع به محیط شود.
اصلموضوع بینهایتaxiom of infinityواژههای مصوب فرهنگستاناصلموضوعی در نظریة مجموعهها حاکی از اینکه مجموعهای شامل و تالی O هر یک از اعضای آن مجموعه وجود دارد
تابع صفرشونده در بینهایتvanishing function at infinity, function vanishing at infinityواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار