بی ناموسلغتنامه دهخدابی ناموس . (ص مرکب ) (از: بی + ناموس ) که ناموس ندارد. لامذهب و ناپرهیزگار. (آنندراج ). بی عفت و بی عصمت . بی مذهب . دشنامی است سخت قبیح و از ناموس معنی لغوی آن
بی ناموسیفرهنگ انتشارات معین(حامص .) 1 - انجام کار خلاف و یا نامشروع که باعث بدنامی و بی آبرویی می شود. 2 - بی ناموس بودن .
بی ناموسیفرهنگ انتشارات معین(حامص .) 1 - انجام کار خلاف و یا نامشروع که باعث بدنامی و بی آبرویی می شود. 2 - بی ناموس بودن .
بی شرفلغتنامه دهخدابی شرف . [ ش َ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + شرف ) بی حرمت . بی آبرو. بی عرض . بی ناموس . (ناظم الاطباء). فرومایه . مایه ٔ ننگ و عار. رجوع به شرف و ترکیبات آن شود.
بی غیرتلغتنامه دهخدابی غیرت . [ غ َ / غ ِ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + غیرت ) (در تداول عوام ) بی حمیت . (آنندراج ). بی ناموس . بی شرف . نامرد و آنکه دارای غیرت و عصبیت نباشد. (ناظم ال