لغتنامه دهخدا
بی مر. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مر = امار «پهلوی ») (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی بیشمار و بی حد و حساب و بسیار باشد چه مر بمعنی شمار هم آمده است . (برهان ) (ناظم الاطباء). بمعنی بی شمار و بی حساب است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). فراوان . بی اندازه . بی عدد. بی انتها <