بی غرضلغتنامه دهخدابی غرض . [ غ َ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + غرض ) عاری از غرض . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بی قصد خاص . رجوع به غرض شود : سلطان سخن او بی غرض شناخت . (ترجمه ٔ تاریخ
بی غرضدیکشنری فارسی به انگلیسیdisinterested, dispassionate, evenhanded, fair , fair-minded, impartial, objective, open-minded, simple, unbiased, unbiassed, unprejudiced, impersonal
بی غرضانهلغتنامه دهخدابی غرضانه . [ غ َ رَ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) با صداقت وپاکی . صادقانه . خالصانه . مخلصانه . (ناظم الاطباء).
بی غرضیلغتنامه دهخدابی غرضی . [ غ َ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی غرض . بی طمعی . خلوص . صداقت . (ناظم الاطباء). || عدالت . عدم دشمنی و قصد بد : صانع قادر دگر ز بی غرضی گنبد گ
بی غرضیدیکشنری فارسی به انگلیسیdisinterest, equity, impartiality, impersonality, justice, objectivity, open-mindedness
بی غرضیلغتنامه دهخدابی غرضی . [ غ َ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی غرض . بی طمعی . خلوص . صداقت . (ناظم الاطباء). || عدالت . عدم دشمنی و قصد بد : صانع قادر دگر ز بی غرضی گنبد گ
بی غرضانهلغتنامه دهخدابی غرضانه . [ غ َ رَ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) با صداقت وپاکی . صادقانه . خالصانه . مخلصانه . (ناظم الاطباء).
unbiasedدیکشنری انگلیسی به فارسیبی طرفانه، بی غرض، بدون تبعیض، عاری از تعصب، بی پیشقدر، تحت تاثیر واقع نشده
بی طمعیلغتنامه دهخدابی طمعی . [ طَ م َ] (حامص مرکب ) بی غرضی . صدق و خلوص نیت : کمال دوستی آمد ز دوست بی طمعی چه قیمت آرد آن مهر کش بها باشد.(اسرارالتوحید).