بی عیبلغتنامه دهخدابی عیب . [ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عیب ) بی نقص . (آنندراج ). سلام . سلیم . سالم . بی آهو. درست . بری . (یادداشت مؤلف ) : بپرسید دیگر که بی عیب کیست نک
بی عیبدیکشنری فارسی به انگلیسیflawless, immaculate, irreproachable, sound, perfect, perfection, pure, spotless, unexceptionable, watertight, whole