بی شوهرلغتنامه دهخدابی شوهر. [ ش َ / شُو هََ ] (ص مرکب ) (از: بی + شوهر) بی شوی . بیوه . ایم . ایمه . بی جفت . عزوبة. (منتهی الارب ). بی همسر. زن که شوهر ندارد. زوجه که او را زوج ن
بی شوهریلغتنامه دهخدابی شوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی شوهر. بی شویی . بی همسری . بی زوج بودن زوجه .
بی شوهریلغتنامه دهخدابی شوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی شوهر. بی شویی . بی همسری . بی زوج بودن زوجه .
بی شویلغتنامه دهخدابی شوی . (ص مرکب ) بی شوهر. زنی که شوهر نداشته باشد.زن که او را شوهر نبود. زوجه که او را زوج نبود. (ناظم الاطباء). عزب . عزوبة. (منتهی الارب ) : دگر کودکانی که
شوهردارلغتنامه دهخداشوهردار. [ ش َ / شُو هََ ] (نف مرکب ) مقابل بی شوهر. زن که در نکاح مردی باشد. زن که همسر دارد.