بی ریالغتنامه دهخدابی ریا. [ ] (ص مرکب ) (از: بی + ریا) مخلص و راستباز و صادق . (آنندراج ). صادق . مخلص . راست و باصداقت .(ناظم الاطباء). بدون تظاهر و خودنمائی : اختیار دست او جود
بیریافرهنگ مترادف و متضادبیآلایش، بیدوزوکلک، بیشیلهپیله، خالص، راستین، صادق، صمیمی، یکرنگ ≠ ریاکار، دورو، دورودورنگ
بی ریاییلغتنامه دهخدابی ریایی . (حامص مرکب ) عمل و حالت بی ریا. صداقت . راستی . اخلاص . خلوص نیت . (ناظم الاطباء). رجوع به بی ریا و ریا شود.
بی ریاییلغتنامه دهخدابی ریایی . (حامص مرکب ) عمل و حالت بی ریا. صداقت . راستی . اخلاص . خلوص نیت . (ناظم الاطباء). رجوع به بی ریا و ریا شود.
بی نفاقلغتنامه دهخدابی نفاق . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نفاق ) بدون ریا و دوروئی : زین جهانداران و شاهان و خداوندان ملک هرکه نبود بنده ٔ تو بی ریا و بی نفاق . منوچهری .و رجوع به