بیدینلغتنامه دهخدابیدین . (ص مرکب ) (از: بی +دین ) کافر و بیراه و بی مذهب . (آنندراج ). بی کیش و بی مذهب و ملحد. (ناظم الاطباء). کافر. بی کتاب . که دین ندارد. (یادداشت مؤلف ). آ
بیدینفرهنگ مترادف و متضادبیکیش، خدانشناس، فاسق، کافر، لامذهب، مرتد، مشرک، ملحد ≠ خداشناس، دیندار، مومن
بی دینارلغتنامه دهخدابی دینار. (ص مرکب ) (از: بی + دینار) بی پول . مفلس . بی زر : سؤال کردم گل را که بر که میخندی جواب داد که بر عاشقان بی دینار. عمادی شهریاری .رجوع به دینار شود.
لائیکواژهنامه آزادبی دینی سیاستمداران، حکومتی مبتنی بر نداشتن دین توسط سیاستمداران واژه ای نزدیک به سکولار
بی دینارلغتنامه دهخدابی دینار. (ص مرکب ) (از: بی + دینار) بی پول . مفلس . بی زر : سؤال کردم گل را که بر که میخندی جواب داد که بر عاشقان بی دینار. عمادی شهریاری .رجوع به دینار شود.
irreligionدیکشنری انگلیسی به فارسیبی رحمانه، بی دینی، شرارت، بد کیشی، خدا نشناسی، بیحرمتی به مقدسات، ادیان کاذبه و منحرفه، دین دروغی