با بی دقتیدیکشنری فارسی به انگلیسیanyway, careless, carelessly, inexact, fecklessly, forgetfully, inaccurately, lightly, passing, recklessly, sloppily, sloppy, unguardedly, unthinkingly
استرلغتنامه دهخدااستر. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) استیر. مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: استر یا هدّسه لفظ اوّل فارسی و بمعنی ستاره میباشد و لفظ دوم عبرانی و بمعنی درخت است و هر دو اسم دختر ا
عرق مدنیلغتنامه دهخداعرق مدنی . [ ع َ ق ِ م َ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام بیماریی است که به فارسی آن را رشته نامند و به هندی نارو گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آن است که بر
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بیهقی . الشیخ ابوالفضل محمدبن الحسین الکاتب البیهقی . ابوالحسن علی بن زید بیهقی در صص 178 - 175 گوید: او دبیر سلطان محمود بود
پیلغتنامه دهخداپی . (اِ) مختصر کلمه ٔ یونانی پری فریا بمعنی دایره . علامتی مختار نشان دادن رابطه ٔ ثابت میان محیط دایره را با قطر آن . نسبت طول محیط هر دایره بقطر آن ، و آن تق