بی گناهیلغتنامه دهخدابی گناهی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) بی تقصیری و بی جرمی . (از ناظم الاطباء) : ازین بی گناهیش نخجیروارگرفتند شیون به هر کوهسار. فردوسی . || برائت . (یادداشت مؤلف )
absolvesدیکشنری انگلیسی به فارسیآزاد می کند، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، پاک کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن
absolvingدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادی، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، پاک کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن
سوگندنامهلغتنامه دهخداسوگندنامه . [ س َ / سُو گ َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قسمنامه . ورقه ای که نویسند و مضمون آن در ایران باستان در محاکمه های مبهم و پیچیده دو طرف دعوای را مورد آزمای