بیکسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ها، تک و تنها، یکه، یکهوتنها، غریب، دورافتاده از وطن، رانده▲ بدون حامی، بدون دوست، بدون خویشاوند پریشان، متروک
بیکسی شیرازیلغتنامه دهخدابیکسی شیرازی . [ ک َ سی ِ ](اِخ ) مؤلف مجمعالخواص نویسد شاعر قدیمی است و می گوید وقتی مولانا غزالی مشهدی به شیراز می آید شعرا از جمله بیکسی برای امتحان غزلی طر
بیسببفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت بیجهت، بیدلیل، بدون دلیل، بیپایه، بیاساس، بیهدف بدون انگیزه، غیرعمدی بهناحق، الکی، بیمورد، بیعلت
جدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت سوا، مجزا، دورافتاده غریبه، خارجی، بیرونی تک، تنها، تکوتنها، بیکس مستقل گسیخته، ازهمگسیخته، باز منفصل، متمایز، مفروز، متباین، علاحده (علیحده) مق
بیوارهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. غریب: ◻︎ بدو گفت کز خانه آوارهام / ز ایران یکی مرد بیوارهام (اسدی: ۲۱۰).۲. بیکس؛ تنها.۳. بیچاره؛ درمانده.۴. بیگانه؛ ناشناس.