بیکسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ها، تک و تنها، یکه، یکهوتنها، غریب، دورافتاده از وطن، رانده▲ بدون حامی، بدون دوست، بدون خویشاوند پریشان، متروک
شناوۀ پالکشیwarping buoyواژههای مصوب فرهنگستانشناوه/ بویهای که در پالکشی برای تسهیل حرکت پال یا تنظیم نحوۀ جابهجایی شناور یا بستن پال بهعنوان نقطۀ ثابت یا تکیهگاه از آن استفاده میکنند متـ . بویۀ پالکشی
بی کیشلغتنامه دهخدابی کیش . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + کیش ) بی دین . بی ایمان . کافر. رجوع به کیش شود.
بی کسلغتنامه دهخدابی کس . [ ک َ ] (ص مرکب ) (از: بی + کس ) بی یار و یاور. (ناظم الاطباء) : ازین تخمه بی کس بسی یافتندکه هرگز بکشتنش نشتافتند. فردوسی .ولیکن خواست تا شاهان بدانندکه او بی کس هنر آرد پدیدار. ف