بیگانگیلغتنامه دهخدابیگانگی .[ ن َ / ن ِ ] (حامص ) صفت بیگانه . چگونگی بیگانه . (یادداشت مؤلف ). غیریت . مقابل خودی . عدم آشنایی . (از ناظم الاطباء). مقابل یگانگی . (یادداشت مؤلف
بیگانگانلغتنامه دهخدابیگانگان . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) ج ِ بیگانه . غریبه . غیرخویشاوند. غیرخودی : برادر بدش چند و چندی پسرز بیگانگان آنکه بد باهنر. فردوسی .چنین هم تو از مهر او چشم دار
لابیگر بیگانگانforeign agent 1واژههای مصوب فرهنگستانفردی که رسماً برای شرکت یا دولتی خارجی لابی میکند
نشانگان بیانگیزگیamotivational syndromeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهعلائمی نظیر بیاحساسی و بیتفاوتی و کاهش سطح کارمایه و کاهش توانایی تمرکز براثر مصرف مفرط و طولانیمدت حشیش یا ماریجوانا
اضطراب وجودیexistential anxietyواژههای مصوب فرهنگستانحس فراگیر بیم (apprehension) و دلهره و بیگانگی با خود و دیگران و اینکه زندگی بسیار بیمعنی و بیحاصل است متـ . دلهره Angst