۱. درمانده؛ فرومانده؛ عاجز.
۲. بیدرمان.
۳. ناگزیر.
۴. بینوا؛ مستمند.
۱. بینوا، تهیدست، محتاج، مستمند، مسکین، نیازمند ≠ بینیاز، دارا
۲. درمانده، ذله، عاجز، فرومانده، لاعلاج، مستاصل، ناچار
۳. بدبخت، بیسامان، فلکزده، نامراد ≠ خوشبخت
hapless, helpless, unable, wretched