بیوهمردwidowerواژههای مصوب فرهنگستانمردی که پس از درگـذشـت همسـرش یـا طـلاق دادن او ازدواج نکـرده باشد
بیوهلغتنامه دهخدابیوه . [ وَ / وِ ] (ص ) غریب . تنها. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || زنی را گویند که شوهرش مرده باشد یا او را طلاق داده باشد. (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
بیوهلغتنامه دهخدابیوه . [ وَ / وِ ](اِ) دارویی است که برگ آن ببرگ کَبَر ماند اما خارندارد و ثمر آن به خیار شباهت دارد لیکن کوچکتر از آن باشد و آن را بعربی قثاءالبری خوانند و قثا
ثیباتلغتنامه دهخداثیبات . [ ث َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثیب . زنان بیوه از شوی مرده و یا طلاق گرفته .
عضللغتنامه دهخداعضل . [ ع َ] (ع مص ) تنگ نمودن بر کسی . (از منتهی الارب ). تنگ کردن بر کسی و حبس کردن و منع کردن وی را. (از اقرب الموارد). || دشوار گردیدن بر کسی کار. (از منتهی