بینشاطفرهنگ مترادف و متضاد۱. افسرده، بیشور وشوق، پژمرده، دلمرده ۲. ناخوشحال، ناخوشدل، ناشاد، ناشادمان، نامسرور ≠ بانشاط
بی نشاطلغتنامه دهخدابی نشاط. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نشاط) کسل . بیحال و پژمرده : بوسهل گفت بی نشاطی کاری نیفتاده است .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 604). و رجوع به نشاط شود.
بانشاطفرهنگ مترادف و متضادبشاش، خوشحال، خوشدل، سردماغ، سرزنده، شاد، شادمان، مسرور، نشیط ≠ دلمرده، بینشاط، ناخوشدل
بانشاطلغتنامه دهخدابانشاط. [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: با + نشاط). دارای نشاط. شادمان . فیران .شنگول . که نشاط دارد. نشیط. باروح . مریح . (دهار).
بانشاطفرهنگ مترادف و متضادبشاش، خوشحال، خوشدل، سردماغ، سرزنده، شاد، شادمان، مسرور، نشیط ≠ دلمرده، بینشاط، ناخوشدل
بیروحفرهنگ مترادف و متضاد۱. خشک، خمود ≠ پرنشاط ۲. سرد، یخ ≠ گرم، باروح، پرحرارت ۳. سردمزاج ۴. خاموش، خموش، ساکت، صامت ≠ پرنشاط ۵. بیجنبوجوش، بینشاط، دلمرده، غیرفعال ≠ بانشاط، فعال ۶. اف