بیندوزگویش اصفهانی تکیه ای: pasoft ka طاری: pasoft ke طامه ای: gerd ke طرقی: gerd/ pasoft ke کشه ای: ǰa:m ke نطنزی: gerd ke
بیندوزگویش خلخالاَسکِستانی: jam âka دِروی: jam.â.ka شالی: ja:m âka کَجَلی: ja:m be.ka کَرنَقی: bidâ âgi کَرینی: bidâ âgi کُلوری: jam âka گیلَوانی: jam âka لِردی: bidâ âgi
بیندوزگویش کرمانشاهکلهری: pâšdas beka گورانی: pâšdas beka سنجابی: pâšdas beka کولیایی: pâšdas beka زنگنهای: pâšdas beka جلالوندی: pâšdas ka زولهای: pâšdas ka کاکاوندی: pâšdas ka
بیندازمگویش اصفهانی تکیه ای: darxusu(n) طاری: darxosu(n) طامه ای: darxoso(n) طرقی: derxoso(n) کشه ای: derxoso(n) نطنزی: darxoso(n)
گوالیدنیلغتنامه دهخداگوالیدنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه بگوالند و بیندوزند. آنچه درخور اندوختن و گوالیدن است .
گنج آگنلغتنامه دهخداگنج آگن . [ گ َ گ َ ] (نف مرکب ) اندوزنده ٔ گنج . (ناظم الاطباء). آن که گنج را بیاگند و بیندوزد. گنج آگننده : سپهدار و گنج آگن و غم گسل کدیور به طبع و سپاهی به
الفنجلغتنامه دهخداالفنج . [ اَ ف َ ] (اِمص ) اسم مصدر از الفنجیدن اندوختن . (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ خطی ). الفغده نیز گویند. (فرهنگ اسدی ). جمع کردن . (شرفنامه ٔ منیر
زلغتنامه دهخداز. (حرف ) صورت حرف سیزدهم است از حروف هجا و در حساب جُمَّل آن را به هفت دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد 13 است و نام آن زاء، زای ، زی و ز است . و آن را در
ماللغتنامه دهخدامال . (ع اِ) خواسته . (ترجمان القرآن ) (دهار). خواسته و آنچه در ملک کسی باشد. ج ، اموال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز که در تملک کسی باشد. (از اقرب الموار