لغتنامه دهخدا
الفنج . [ اَ ف َ ] (اِمص ) اسم مصدر از الفنجیدن اندوختن . (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ خطی ). الفغده نیز گویند. (فرهنگ اسدی ). جمع کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (واژه نامه ٔ معیار جمالی ). جمع کردن و اندوختن . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (از هفت قلزم ) . الف