بیناشیار پیستونpiston landsواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پیستون که بین شیارهای نگهدارندة رینگ پیستون قرار دارد
اولوالابصارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبینایان؛ مردمان روشنبین. Δ برگرفته از آیۀ: انَّ فی ذلک لعبرة لاولی الابصار. (آل عمران: ۱۳).
بینندگانلغتنامه دهخدابینندگان . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ بیننده . بینایان . نگاه کنندگان .و ناظران . || چشم ها. دیدگان : به بینندگان آفریننده رانبینی ، مرنجان دو بیننده را. فردوس
پلماس کردنلغتنامه دهخداپلماس کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دست مالیدن به هر سوی برای جستن چیزی چنانکه کوران همیشه و بینایان در شب . رجوع به پرماسیدن شود.
تناشیرلغتنامه دهخداتناشیر. [ ت َ ] (ع اِ) سرمشقهای طفلان مکتب . واحد ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : ما اشبه خطه بتناشیر الصبیان و هی خطوطهم فی المک