بيندیکشنری عربی به فارسیميان , درميان , درزمره ء , ازجمله , مابين , دربين , درمقام مقايسه , دلا لت کردن بر , حاکي بودن از , باشاره فهماندن , معني دادن , معني بخشيدن
بین النهرینلغتنامه دهخدابین النهرین . [ ب َ نَن ْ ن َ رَ ] (اِخ ) یونانی ، مسوپوتامیا (مزوپوتامیا) (بین دو رود) ناحیه ای در آسیای غربی در امتداد رودهای دجله و فرات و بین آنها که از جنو
بین اثنینلغتنامه دهخدابین اثنین . [ ب َ ن َ اِ ن َ ] (ع ق مرکب ) بین الاثنین . میان دو تن . رجوع به بین الاثنین شود.
بین اصبعینلغتنامه دهخدابین اصبعین . [ ب َ ن َ اِ ب َ ع َ ] (ع ق مرکب ) میان دو انگشت . میان اصبعین . رجوع به بین الاصبعین شود : دیده و دل هست بین اصبعین چون قلم در دست کاتب ای حسین .م
بین اظهرهملغتنامه دهخدابین اظهرهم . [ ب َ ن َ اَ هَُ رِ هَِ ] (ع ق مرکب )و هو نازل بین ظهریهم و ظهرانیهم و اظهرهم ؛ در میان ایشان (فرود آمده ). (از اساس البلاغة). هو نازل بین ظهریهم و
بین یدیلغتنامه دهخدابین یدی . [ ب َ ن َ ی َ دَ ] (ع ق مرکب ) میان دو دست . در پیشگاه . جلو. پیش . برابر.- بین یدی َّ ؛ میان دو دست من . در پیشگاه من . پیش من .- بین یدیها ؛ پیش آن
بین النهرینلغتنامه دهخدابین النهرین . [ ب َ نَن ْ ن َ رَ ] (اِخ ) یونانی ، مسوپوتامیا (مزوپوتامیا) (بین دو رود) ناحیه ای در آسیای غربی در امتداد رودهای دجله و فرات و بین آنها که از جنو
بین اثنینلغتنامه دهخدابین اثنین . [ ب َ ن َ اِ ن َ ] (ع ق مرکب ) بین الاثنین . میان دو تن . رجوع به بین الاثنین شود.