بیمحابافرهنگ مترادف و متضاد۱. بیباک، بیپروا، بیملاحظه ≠ ملاحظهکار ۲. بیادب، گستاخ ≠ آدابدان ۳. بیباکانه، گستاخانه ≠ محتاطانه
گستاخانهفرهنگ مترادف و متضادبیادبانه، بیباکانه، بیمحابا، تهورآمیز، جسورانه، دلیرانه، لجوجانه، متهورانه
پوستکندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. صراحتبیپروا ۲. بیباک، بیمحابا، بیواهمه، جری، جسور، دلاور، دلیر، گستاخ، متهور، نترس ۳. پیپرده ≠ ملاحظهکار، محافظهکار
تلغتنامه دهخدات . (حرف ) چهارمین حرف الفبای پارسی و سومین حرف الفبای تازی و حرف بیست و دوم از ابجد است واز حروف مسروری و از حروف هوائی است و از حروف شمسیه و ناریه و هم از حروف مرفوع و مصمته و نیز از حروف مهموسه ٔ نطعیه است ، و آنرا تای قرشت و تای مثناة فوقانی گویند. و در حساب جُمَّل آنرا چ