بیمارگونلغتنامه دهخدابیمارگون . (ص مرکب ) بیمارسان . بیمارگونه . بیمارون . به رنگ بیمار. (آنندراج ).کسی که بواسطه ٔ ناخوشی رنگش برگشته باشد. (ناظم الاطباء). همانند بیماران در زردی ر
بیمارگونفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که از ناخوشی رنگش زرد شده باشد؛ بیمارمانند؛ رنجور: ◻︎ چو بیمارگون شد ز نم چشم نرگس / مر او را همی لاله تیمار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۴).
بیمارگونلغتنامه دهخدابیمارگون . (ص مرکب ) بیمارسان . بیمارگونه . بیمارون . به رنگ بیمار. (آنندراج ).کسی که بواسطه ٔ ناخوشی رنگش برگشته باشد. (ناظم الاطباء). همانند بیماران در زردی ر