بیلینلغتنامه دهخدابیلین . [ لیُن ْ ] (فرانسوی ، عدد، اِ) بیلیون . میلیارد. هزارمیلیون . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بیلیون شود.
بیلینگزگیتلغتنامه دهخدابیلینگزگیت . [ گِیْت ْ ] (اِخ ) اصلاً یکی از دروازه های شهر لندن نزدیک پل لندن بود. نزدیک آن بازار ماهی بود. زبان خشن مردم آنجا به همین نام نامیده میشد و بتدریج
بیلینیلغتنامه دهخدابیلینی . (اِخ ) در ادبیات روسی مجموعه ٔ عظیمی از اشعار قهرمانی و داستانی قدیم روسیه (بعضی از قرن 11 م .) که قرنها دهان بدهان میگشت ، وسرانجام در قرن 18 م . جمعآ
بلینلغتنامه دهخدابلین . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) دهی از بخش صالح آباد، شهرستان ایلام . سکنه ٔ آن 220 تن . آب آن از چشمه بستان و محصول آن غلات ، لبنیات ، ذرت و توتون کاری است . (از فره
بلینالغتنامه دهخدابلینا. [ ب ُ ی َ ] (اِخ ) شهری است در ساحل نیل در مغرب آن در صعید مصر. گویند آنجا طلسمی است که چون تمساح از آنجا بگذرد به پشت برمیگردد. (از مراصد) (از معجم البل
بلیناسلغتنامه دهخدابلیناس . [ ب َ ] (اِخ ) نام حکیمی است که انیس و جلیس سکندر بود. (برهان ). او را بلیناس جادو نیز خوانند. (هفت قلزم ) (از آنندراج ). ازمردم طوانه بلدی به روم . گو
بیلینگزگیتلغتنامه دهخدابیلینگزگیت . [ گِیْت ْ ] (اِخ ) اصلاً یکی از دروازه های شهر لندن نزدیک پل لندن بود. نزدیک آن بازار ماهی بود. زبان خشن مردم آنجا به همین نام نامیده میشد و بتدریج
بیلینیلغتنامه دهخدابیلینی . (اِخ ) در ادبیات روسی مجموعه ٔ عظیمی از اشعار قهرمانی و داستانی قدیم روسیه (بعضی از قرن 11 م .) که قرنها دهان بدهان میگشت ، وسرانجام در قرن 18 م . جمعآ