بیش مرهلغتنامه دهخدابیش مره . [ م َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: بیش + مره ) بمعنی باع و ارش عربی . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به وشمار شود.
بی مرهمیلغتنامه دهخدابی مرهمی . [ م َ هََ ] (حامص مرکب ) نداشتن مرهم . نداشتن وسیله ٔ معالجه و مداوای ریشها و جراحات : زخم هجرت هست و وصلت نیست این درویش راصعب تر از درد زخم ، اندیش
بی ماهلغتنامه دهخدابی ماه . (ص مرکب ) بدون ماه . تاریک . مقابل ماهناک . مقابل مقمر. مقابل پُرماه : ازو بازگشتم که بی گاه بودکه شب سخت تاریک و بی ماه بود.فردوسی .
بیشمهرواژهنامه آزادبیشمهر یعنی کسی که پیمان و دوستی را می پاید و کذشت میکند .شاید برابر ایثارگر باشد ( نظامی ) در برابش بیشکین است که کارش از کینه کشی هم در گذشته و پاسخ دیگران را
ضمادلغتنامه دهخداضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج ب
لفت دادنلغتنامه دهخدالفت دادن . [ ل ِ دَ ] (مص مرکب ) بهم زدن . زیر و رو کردن . جنبانیدن از جای خود: انگورها را لفتش مده غُجمه مِرَه ؛ یعنی زیر و رو مکن و مجنبان انگورها را که حبه ح
اشتاللغتنامه دهخدااشتال . [ اِ ] (اِخ ) گئورگ ارنست . از اطبا و شیمی دانان مشهور آلمان است . در 1660 م . در شهرک آنسباخ تولد یافته و در سنه ٔ 1734 م . در برلن درگذشته است . کتابه
رفیعیلغتنامه دهخدارفیعی . [ رَ ] (اِخ ) یا رفیعی کاشانی . میرحیدر معمایی از سادات طباطبایی کاشان و از ملازمان دربار اکبرشاه هند و در فن تاریخ و معما سرآمد اهل زمان خود بود و در ن
منتلغتنامه دهخدامنت . [ م ِن ْ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) منة. شماره ٔ احسان و نیکوییهایی که درباره ٔکسی کرده و بار نعمت بر آن کس نهاده و وی را مرهون احسان خود دانسته . (ناظم الاطباء)