بیش بالیغلغتنامه دهخدابیش بالیغ. (اِخ ) (از: بیش یا بش «ترکی » بمعنی پنج + بالیغ یا بالق «ترکی -مغولی » بمعنی شهر یا قلعه که اغلب در جزء اسامی شهرها می آید) نام شهری بود در ختای مغرب
بیشلغتنامه دهخدابیش . (ع اِ) نوعی گیاه ناشناخته در مغرب . یا گیاهی است که در کوهستانهای غرناطه روید. (از دزی ج 1 ص 135). || حفره ای که جهت کاشتن گیاه بیش بکار رود. (از دزی ج 1
بیشلغتنامه دهخدابیش . (اِخ ) وادی است شیرناک در راه یمامه . بیشة و بِئْشة مثله . (منتهی الارب ). از نواحی یمن است و دره ای است که در آن شهری بنا گردیده که آن را ابوتراب میگفتند
یرلیغلغتنامه دهخدایرلیغ. [ ] (اِخ ) نام دهی بر چهارفرسنگی بیش بالیغ از بلاد ایغور. جوینی آرد: مسقط رأس او [ کرکوز] دیهی است مختصر بر چهارفرسنگی بیش بالیغ نام آن یرلیغ از بلاد ای
بیعاتلغتنامه دهخدابیعات . [ ] (اِخ ) نام کوهی است در میان قراقورم و بیش بالیغ : و در مقدمه ایلچیان بفرستادند تا از کوه بیعات که میان قراقورم و بیش بالیغ است ... (جهانگشای جوینی )