بیشتریلغتنامه دهخدابیشتری . [ ت َ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) منسوب به بیشتر.(ناظم الاطباء). بیشترین قسمت . قسمت عمده . اکثر. اغلب : لقد حق القول علی اکثرهم (قرآن 7/36)؛ و بیشتری از
بیشترینلغتنامه دهخدابیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) زیادترین . فزونترین . (ناظم الاطباء). غالب . قسمت غالب : پدر از ملک جهان بیشترین یافته بهرپسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر. فرخی .مر
بیشترینهلغتنامه دهخدابیشترینه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص عالی ، اِ مرکب ) اکثر. بیشترین : و خدای تو ای محمد خداوند فضل و رحمت است و لیکن بیشترینه ٔ ایشان شکر نمی گزارند. (تفسیر ابوالفتو
بیشترینلغتنامه دهخدابیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) زیادترین . فزونترین . (ناظم الاطباء). غالب . قسمت غالب : پدر از ملک جهان بیشترین یافته بهرپسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر. فرخی .مر
بیشترینهلغتنامه دهخدابیشترینه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص عالی ، اِ مرکب ) اکثر. بیشترین : و خدای تو ای محمد خداوند فضل و رحمت است و لیکن بیشترینه ٔ ایشان شکر نمی گزارند. (تفسیر ابوالفتو