بیشاپورلغتنامه دهخدابیشاپور. (اِخ ) شهری در نواحی فارس . (یادداشت مؤلف ) : سپهداری بگیلان رفت و گرگان ...یکی دیگر به بیشاپور و شیرازیکی دیگر به خوزستان و اهواز. (ویس و رامین ).بشا
بشاپورلغتنامه دهخدابشاپور. [ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) (نهر...) رودیست بزرگ بشهر بشاپور فارس و آبش ، (آب شهر بشاپور) از رود بزرگ که بدین شهر بازخوانند. (نزهةالقلوب چ 1331 هَ . ق . لیدن ص
بشاپورلغتنامه دهخدابشاپور. [ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) شاپور. بشاور. بشاوپور. بشاوور. این کلمه در اصل به شاپور یا. وه شاپور بمعنی شاپورنیک است . کرسی نشین قدیم کوره شاپورخره ٔ فارس است .
بیاورلغتنامه دهخدابیاور. [ وَ ] (اِ) نفع و سود. (آنندراج ). سود و نفع و فایده و حاصل . (ناظم الاطباء).
شهر شاپورلغتنامه دهخداشهر شاپور. [ ش َ رِ ] (اِخ ) بیشاپور. بهشاپور. شهری بوده است نزدیک کازرون فارس که با حفاریهای هیئت فرانسوی آثار آن مکشوف گردیده است . (فرهنگ فارسی معین ).
کاخ شاپور اوللغتنامه دهخداکاخ شاپور اول . [ خ ِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) در ویرانه های شهر بیشاپور (معروف به شاپور کازرون ) چندین سال پیش هیئت علمی فرانسوی امتیاز خاکبرداری و حفاری علمی گرفت
گرالغتنامه دهخداگرا. [ گ َرْ را ] (اِخ ) (طاق ...) طاق گره . بنایی است کوچک که طبق طرح قصرهای هتره ساخته شده و در جاده ٔ بغداد به کرمانشاه واقع است و کاملاً شبیه به معبد بیشاپو
سابورلغتنامه دهخداسابور. (اِخ ) شهری است از در بلاد فارس در نزدیکی کازرون . (سمعانی ). در اقلیم سوم واقع، و طول آن 78 و ربع درجه ، و عرض آن 31 درجه است و تا شیراز 25 فرسخ فاصله د
شاپورخورهلغتنامه دهخداشاپورخوره . [ خُوَ / خ ُ رَ ] (اِخ ) (کوره ...) این کوره منسوب است به شاپوربن اردشیربن بابک و اصل این کوره بشاوپور است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیسترنج و نیکل