بیستکنجلغتنامه دهخدابیستکنج . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند و 153 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (اِخ ) ابن وشمگیربن مرداویج بن زیاربن وردانشاه گیلانی . سومین از امرای آل زیار و لقب او بیستون ظهیرالدوله است و مکنی به ابومنصور (357 - 366 هَ
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + ستون ) بدون پایه . بدون ستون : بدان آهن که او سنگ آزمون کردتواند بیستون را باستون کرد. نظامی .- بیستون ستون انگیز ؛ کنایه ا
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [س ُ ] (اِخ ) از حکمرانان رویان و رستمدار سلسله ٔ پادوسیان . جلوس از سال 610 تا 620 هَ . ق . (التدوین ).
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (اِخ ) ابن وشمگیربن مرداویج بن زیاربن وردانشاه گیلانی . سومین از امرای آل زیار و لقب او بیستون ظهیرالدوله است و مکنی به ابومنصور (357 - 366 هَ
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + ستون ) بدون پایه . بدون ستون : بدان آهن که او سنگ آزمون کردتواند بیستون را باستون کرد. نظامی .- بیستون ستون انگیز ؛ کنایه ا
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [س ُ ] (اِخ ) از حکمرانان رویان و رستمدار سلسله ٔ پادوسیان . جلوس از سال 610 تا 620 هَ . ق . (التدوین ).