بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (اِخ ) ابن وشمگیربن مرداویج بن زیاربن وردانشاه گیلانی . سومین از امرای آل زیار و لقب او بیستون ظهیرالدوله است و مکنی به ابومنصور (357 - 366 هَ
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [ س ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + ستون ) بدون پایه . بدون ستون : بدان آهن که او سنگ آزمون کردتواند بیستون را باستون کرد. نظامی .- بیستون ستون انگیز ؛ کنایه ا
بیستونلغتنامه دهخدابیستون . [س ُ ] (اِخ ) از حکمرانان رویان و رستمدار سلسله ٔ پادوسیان . جلوس از سال 610 تا 620 هَ . ق . (التدوین ).
کوه بیستونلغتنامه دهخداکوه بیستون . [ هَِ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است مطربان را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنندگاه دست سلمکی و پرده ٔعشرا برند.ضمیری (از
رواق بیستونلغتنامه دهخدارواق بیستون . [ رِ ق ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
بوستونلغتنامه دهخدابوستون . [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) شهری در ایالات متحده ٔ آمریکا. کرسی ماساچوست . 801000 سکنه دارد. مرکز صنعتی و بندری فعال است . موطن فرانکلین و ادگار پو است . (فرهنگ
کوه بیستونلغتنامه دهخداکوه بیستون . [ هَِ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است مطربان را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنندگاه دست سلمکی و پرده ٔعشرا برند.ضمیری (از
رواق بیستونلغتنامه دهخدارواق بیستون . [ رِ ق ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).