بهرگیلغتنامه دهخدابهرگی . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ) دولت و مال . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || (ص ) دولتمند و مالدار. (آنندراج ). مالدار و دولتمند و توانگر. (ناظم الاطب
بی برگیلغتنامه دهخدابی برگی . [ بی ب َ ] (حامص مرکب ) فقر. احتیاج . مسکنت . بی نوایی . فقیری . درماندگی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : رهی خواهی شدن کآن ره دراز است به بی ب
بیدگیالغتنامه دهخدابیدگیا. (اِ مرکب ) بیدگیاه . نوعی از حرشف است که کنگر باشد سرد و خشک است در اول ، جراحتهای تازه را نافع باشد. (برهان ) (هفت قلزم ). نوعی از حرشف است که خارهای آ
بیراییلغتنامه دهخدابیرایی . (حامص مرکب ) سست رایی . ضیلولت . (نصاب الصبیان ). ناصوابی رای : وگر بگذری زین و جنگت هواست سرت پر ز بیرایی و کیمیاست . فردوسی .از سر بیخودی و بیرایی در
بیرحیلغتنامه دهخدابیرحی . [ ب َ رَ حا ] (اِخ ) زمینی است در مدینه و در آن چهار لغت دیگر است بَیْرَحاء و بیرَحاء، بَیْرُحاء و بیرُحاء و مد در تمام وجوه و نزد صاحب قاموس همه از تصح
بهرگیلغتنامه دهخدابهرگی . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ) دولت و مال . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || (ص ) دولتمند و مالدار. (آنندراج ). مالدار و دولتمند و توانگر. (ناظم الاطب
بی برگیلغتنامه دهخدابی برگی . [ بی ب َ ] (حامص مرکب ) فقر. احتیاج . مسکنت . بی نوایی . فقیری . درماندگی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : رهی خواهی شدن کآن ره دراز است به بی ب
بی غیرتیلغتنامه دهخدابی غیرتی . [ غ َ / غ ِ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی غیرت . بی ناموسی . بی شرفی . بی حیایی . بی دردی . بی عاری . که رشگن نبود بر ناموس خود. رکاکت . بی رگی :
بیدگیالغتنامه دهخدابیدگیا. (اِ مرکب ) بیدگیاه . نوعی از حرشف است که کنگر باشد سرد و خشک است در اول ، جراحتهای تازه را نافع باشد. (برهان ) (هفت قلزم ). نوعی از حرشف است که خارهای آ